این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت رسمی شده است

مطالب ویژه


نماهنگ « گندم » به روایت سید حمیدرضا برقعی

  • ۱۵۳۹
نماهنگ « گندم » به روایت سید حمیدرضا برقعی
 
 
 
 
 
 
 
نماهنگ گندم با شعر و صدای حمیدرضا برقعی به مناسبت ایام فاطمیه کاری از موسسه مصیر
 
 
 
متن شعر  در ادامه مطلب ...
 
 
 
متن شعر :
 

هی به ساعت نگاه میکردم
زنگ آخر چقدر دیر گذشت
کودکی های من پی آن عطر
با چه شوقی به خانه برمیگشت
دروهمسایه را بدون صدا
یک به یک میکشید در کوچه
داشت مانند لی لی خواهر
عطر آن میدوید در کوچه
گریه در گریه ، شعله در شعله
پای درد دل همه میماند
سمنویی که روی دیگ مسی
زیر لب داشت چهار قل میخواند
در صف اشک و آرزو و امید
مثل هر دفعه آخری بودم
دست من گرم همزدن اما
خود من جای دیگری بودم
صورتم سرخ میشدو میریخت
شعر از چشم های ساکت من
مادرم داد زد مراقب باش
ته نگیرد تمام زحمت من
بچه ها را به سوی خانه کشید
سمنویی که در دلش غم داشت
رنگ و رویی گرفت و شیرینیش
نمک روضه را فقط کم داشت
حاج ملا بدون وقفه بخوان
روضه ای را که بی مقدمه است
دل آتش گرفته مردم
داغ دار عزای فاطمه است
حاج ملا که هق هق نفسش
نغمه شور بود و افشاری
مجلسی را به گریه میانداخت
با همان شعر های تکراری
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
فاطمه آنکه قطره باران
خورده نان و نمک از احساسش
رزق و روزی آسمان و زمین
گندمی بود زیر دس داسش
کام اهل محله شیرین شد
همه رفتند و خانه آرام است
زندگی را به من تعارف کرد
کاسه من که غرق بادام است
آخرین کاسه را که پر میکرد
مادرم گفت هرچه هست از اوست
زندگی با محبت زهرا
مثل شیرینی همین سمنوست
 
نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی