این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت رسمی شده است

مطالب ویژه


وقتی زن ژاپنی برای تقویت اقتصاد ایران کالای ژاپنی نمی خرد !

  • ۳۷۶
وقتی زن ژاپنی برای تقویت اقتصاد ایران کالای ژاپنی نمی خرد !


ما چه نگاهی به اقتصاد کشورمان داریم؟


 

در برنامه «آبی آسمانی» که شنبه 93/4/21 به مناسبت روز عفاف و حجاب روی آنتن پخش زنده شبکه تهران رفت ،وقتی مجری برنامه از خانم آتسوکو هوشینو(فاطمه) که به تازگی به اسلام ناب محمدی (ص) گرویده است سوال کرد :«چرا با وجود محصولات الکترونیکی ژاپنی با کیفیت ، لوازم خانگی ساخت ایران را برای خانه تان خریدید ؟ » وی در پاسخ گفت:«به دلیل تقویت اقتصاد کشور شیعی !». خانم هوشینو به رهبر معظم انقلاب نیز خیلی علاقه دارد و منزلش را نزدیک بیت رهبری انتخاب کرده تا هر روز نماز را به امامت رهبر معظم انقلاب بخواند.


+ دانلود کلیپ با حجم 11 مگابایت

یا 
+دانلود کلیپ با حجم 8 مگابایت

 

 

 

مشاهده آنلاین کلیپ در ادامه مطلب ...

 

 


 

 

پخش آنلاین :
 

 
 
 
لطفا خودتان را معرفی کنید؟ فاطمه اتسوکو هوشینو از ژاپن هستم و در دانشگاه در کشور خودم در دوره لیسانس روابط بین‌الملل خواندم. چطور شد که مسلمان شدید؟ قبل از مسلمان شدن درباره اسلام کمی مطالعه کرده بودم و کم کم داشتم به اسلام باور پیدا می‌کردم ولی یک شب که داشتم قرائت سوره یس را گوش می‌کردم و همراه آن تکرار می‌کردم انگار یک دفعه چیزی جلوی چشمانم برق زد. نمی‌دانم چطور بود ولی سوره یس برای من مثل یک پیامبر شده بود و حس می‌کردم یک پیامبر جلوی چشمانم ظاهر شده. هرچه آیات بیشتری می‌خواندم، حسم درباره این موضوع قوی‌تر می‌شد. وقتی جلوی چشم شما یک پیامبر بیاید مسلما نمی‌توانید آن را انکار کنید. من هم وقتی آن را می‌خواندم و آیه آیه جلو می‌رفتم مدام به خودم می‌گفتم چشم، چشم. انگار آن دستورات داشت به من داده می‌شد که این طور باش و … . هر آیه‌ای که می‌خواندم به خودم می‌گفتم بله مسلمان می‌شوم. دقیقا این طوری بود که همان شب تصمیم گرفتم که مسلمان شوم. چه وقت به ایران آمدید؟ سه سال پیش بود که به ایران آمدم و در همین جا هم ازدواج کردم. چطور با همسرتان آشنا شدید؟ در واقع نزدیک ۱۰ سال پیش از طریق سایتی به نام پرسش که به سوالات تازه مسلمان‌ها پاسخ می‌داد با همسرم آشنا شدم. ایشان هم جزء کسانی بودند که به سوالات تازه مسلمان‌ها از کشورهای مختلف جواب می‌دادند. از همان زمان تا زمانی که من به ایران بیایم و با همسرم ازدواج کنم ارتباط ما اینترنتی بود. بعد از آن هم، سه سال پیش بالأخره بعد از گذشت ۷ سال دوری از هم، با هم ازدواج کردیم. تحصیلات همسرتان چه بود؟ ایشان لیسانس رشته مدیریت بانکی بودند. برای شما سخت نبود که به ایران بیایید؟ نه، من سال‌ها آرزو داشتم که در یک کشور اسلامی زندگی کنم، البته زندگی کردن در یک کشور خارجی سختی‌های خودش را دارد ولی بعد از مسلمان شدن چون ژاپن کشوری اسلامی نبود، برایم زندگی کردن در آنجا با سختی همراه بود. در واقع اگر یک مسلمانی بخواهد در کشوری غیر اسلامی خودش را حفظ کند با سختی‌های زیادی برخورد می‌کند. البته اونجا هم خوبی‌ها دارد ولی خوبی‌های ایران را انتخاب کردم. خانواده‌تان مخالف مسلمان شدن شما نبودند؟ چرا آنها کاملا مخالف بودند، به خاطر همین خیلی طول کشید تا به ایران بیایم. الان هم دوست ندارند که من مسلمان شدم ولی بالأخره قبول کردند که این تصمیم خودم بوده. من واقعا سال‌ها ‌با آنان جنگیدم تا بتوانم مسلمان شوم. مذهب خانواده‌تان چه بود؟ آنها بودایی‌اند. ولی یکی از عموهایم زمانی که من کوچک بودم، مسیحی شده بود و استاد انجیل هم بود. من از بچگی به واسطه او انجیل را می‌خواندم و کلیسا هم می‌رفتم بعد ناخودآگاه از همان زمان ادیان را با هم مقایسه می‌کردم این باعث شد که کم کم با اسلام آشنا و به آن علاقمند شوم. البته تا وقتی که بخواهم مسلمان شوم چند مذهب دیگر را امتحان کردم مثل بودایی و مسیحیت و هندی، اول به آنها علاقه پیدا کردم و کتاب‌هایی درباره آنها ‌خواندم ولی اصلا حرف‌هایشان برایم قانع‌کننده نبود. بیشتر آنها شبیه نثر جدیدی از قرائت کتاب‌های مقدس بودند و برداشت عرفانی از دین داشتند. همسر فاطمه اتسوکو هوشینو شیعه واقعی زن شیعه زن ژاپنی بیوگرافی فاطمه اتسوکو هوشینو چند ساله بودید که تصمیم گرفتید مسلمان شوید؟ ۲۴ و۲۵ ساله بودم که تصمیم گرفتم مسلمان شوم. یادم هست که وقتی حادثه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد، من در تلویزیون این حادثه را به صورت زنده دیدم. لحظه اول خیلی شوکه شدم و بعد فکر کردم که چقدر این فیلمی که از حادثه پخش شد شبیه فیلم‌های هالیوودی است. خیلی باور نکردم که این حادثه فقط یک اتفاق است. با خودم فکر می‌کردم که پشت پرده آن، حتما چیزی هست. اون موقع درباره اسلام خیلی نمی‌دانستم. بعد که دائما به واسطه آن حادثه در تلویزیون از مسلمانان صحبت شد، کنجکاو شدم تا اسلام را بشناسم. خوب آن موقع دوست مسلمانی نداشتم و تعداد مسلمانان در ژاپن خیلی کم بود و اکثر مسلمان‌هایی هم که بودند خارجی بودند برای همین خیلی ارتباط با آنها نداشتم ولی بعد از آن ۱۱ سپتامبر که دایما درباره اسلام و مسلمانان حرف می‌زدند علاقه‌مند شدم یکمی درباره این دین بفهمم. بعدها متوجه شدم که این دین بزرگترین دین دنیاست. از چه منابعی برای آشنایی با اسلام بیشتر استفاده کردید؟ من اول کتاب‌های عمومی را که درباره ادیان بود گرفتم و خواندم، با اینکه این کتاب‌ها را اساتید دانشگاه نوشته بودند اما عمق نداشتند. برای همین من از اینترنت کمک گرفتم. با چند تا سایت‌های اسلامی آشنا شدم و از طریق آنها درباره اسلام بیشتر فهمیدم. چون در ژاپن روحانی و اینها اصلا نیستند به خاطر همین بیشتر من از اینترنت توانستم درباره اسلام اطلاعات بگیرم. بعد از این که مسلمان شدید با همسرتان آشنا شدید یا قبل از آن؟ در همان زمانی که می‌خواستم درباره اسلام بدانم با همسرم هم آشنا شدم. من با تحقیق و …. مسلمان شدم و معتقد شدم واقعا این دین خالص است. جالب بود که بعد از خواندن قرآن من انجیل را بیشتر فهمیدم و این باعث شد که به من ثابت شود که قرآن کتاب مقدس کاملی است. مقایسه قرآن و انجیل برایم جدید بود. انقدر این مطالعات را دوست داشتم که اصلا خوردن و خوابیدن را فراموش کرده بودم. من آن موقع در شهر کوچکی زندگی می‌کردم و هیچ مسلمانی در آن شهر نبود. هر روز اینترنت می‌رفتم و سایت‌ها را می‌خواندم بعد با مسلمان‌ها صحبت می‌کردم. همسر فاطمه اتسوکو هوشینو شیعه واقعی زن شیعه زن ژاپنی بیوگرافی فاطمه اتسوکو هوشینو چطور خانواده‌تان را راضی کردید که مسلمان بشوید و بعد با یک ایرانی ازدواج کنید؟ هفت سال ایستادم و مقاومت کردم. من با آنها درباره اسلام صحبت می‌کردم ولی چون رسانه از اسلام خیلی سیاه‌نمایی کرده بود باور نمی‌کردند هر چند که من توضیح می‌دادم. نه فقط خانواده خودم، معمولا اگر کسی با مسلمانان ارتباط نداشته باشد نمی‌داند آنها چطور هستند و چگونه زندگی می‌کنند. می‌شود گفت که به نحوی آنها تحت‌تأثیر شست‌وشوی مغزی رسانه‌ها قرار گرفته‌اند. با عقل ممکن است این حرف‌ها را بفهمند ولی قلبا آن را قبول نمی‌کنند. به خاطر همین خیلی طول کشید من فقط ۷ سال صبر کردم و تحمل و فقط انتظار می‌کشیدم. بعد از این مدت بود که خانواده‌ام بالأخره فهمیدند که من تصمیمم را عوض نمی‌کنم. همسرتان برای خواستگاری از شما به ژاپن آمدند؟ نه، چون گرفتن ویزای ژاپن برای ایرانی‌ها خیلی سخت است مخصوصا اگر مجرد باشد کمی غیرممکن است. البته قبلا آسان بود ولی از ۱۰ سال پیش تا الان خیلی دولت سخت‌گیر شده، برای همین اول من برای مسافرت به ایران آمدم و محیط اینجا را دیدم. برای اولین بار بود که از نزدیک همسرم و خانواده‌شان را می‌دیدم. بعدا تصمیم گرفتم که با ایشان ازدواج کنم. برخورد خانواده همسرتان در اولین دیدار چطور بود؟ قبل از آمدن من به ایران خیلی مخالف بودند ولی همین که من را دیدند باور کردند که من وجود خارجی دارم و شخصی مجازی نیستم، آنها از اینکه مسلمان شدم مرا گرامی داشتند و خیلی به من احترام گذاشتند. به خاطر همین بعد از اینکه اینجا آمدم رابطه‌ام با آنها الحمدلله خیلی خوب بوده است. وقتی در ژاپن بودید کار می‌کردید؟ من قبل از مسلمان شدن در زمینه‌های مختلفی کار می‌کردم ولی بعد از مسلمان شدن به خاطر داشتن حجاب خیلی کار کردن مشکل بود. هیچکس زنان با حجاب را استخدام نمی‌کرد. خیلی فکر کردم که چه کار کنم. هم می‌خواستم کار کنم و هم حجابم را رعایت کنم، پس به ذهنم رسید که که در کارخانه مواد غذایی کار کنم چون لباس آنجا حجاب کاملی داشت و سرتا پا را می‌پوشاند و فقط در آن لباس چشم‌ها بیرون می‌ماند. لباسش هم گشاد بود و حجاب کاملی بود. خیلی سخت بود. درآمدی که می‌گرفتم خیلی خوب نبود ولی من احساس خوبی داشتم چون سعی داشتم دستور خدا را انجام دهم. با خودم می‌گفتم ممکن است که این کار صد در صد راضی کننده نباشد اما این کار را به خاطر خدا انجام می‌دادم. این فکر و انگیزه باعث شد من ۶، ۷ سال این سختی‌ها را تحمل کنم. واقعا به من انرژی و قدرت داد. مثلا روزه گرفتن در ماه رمضان در آنجا هم سخت بود واقعا، توی خانه اگر روزه بودم همه خانواده اصرار می‌کردند که روزه نگیرم و روزه‌ام را بخورم. حالا آنها می‌دانستند که من روزه‌ام ولی خوب خیلی عصبانی می‌شدند می‌گفتند چرا این کار را می‌کنی، دیوانه شدی، غذا بخور مریض می‌شوی و.. ولی من چیزی نمی‌گفتم فقط به خدا می‌گفتم که با همه اینها کمکم کند که بتوانم تحمل کنم. همسر فاطمه اتسوکو هوشینو شیعه واقعی زن شیعه زن ژاپنی بیوگرافی فاطمه اتسوکو هوشینو چند برادر و خواهر دارید؟ یک برادر و یک خواهر دارم. عکس العمل آنها وقتی که شما را می‌دیدند مسلمان شده اید چه بود، آنها هم دوست داشتید مسلمان بشوند؟ آنها چون نسبت به پدر و مادرم جوان‌ترند ذهنشان بازتر بود به خاطر همین خیلی با آنها من مشکل نداشتم مثلا من خودم در خانه عربی تمرین می‌کردم. این کار من برای آنها جالب بود. مثلا همین که عربی مثل فارسی از راست به چپ نوشته می‌شود و مثل خط ژاپنی از بالا به پایین نیست باعث شده بود نظرشان را جلب کند. آنها در مورد اسلام از من می‌پرسیدند و من هم برایشان توضیح می‌دادم. تا حدودی علاقه‌مند شده بودند ولی متأسفانه از آنجایی که برای اکثریت ژاپنی‌ها نداشتن دین بهترین کار است و داشتن دین باعث جنگ و اختلاف می‌شود خوب این‌ها هم همان‌طور فکر می‌کردند. در صورتی که واقعا این طور نیست و به نظرم این توطئه صهیونیست‌هاست آنها برای همین مسأله بسیار تبلیغ کردند و الان آن قدر نفوذ رسانه‌های صهیونیستی زیاد شده که نمی‌شود گفت فرهنگ ژاپنی فقط باعث شده مردم این طور فکر کنند یا تبلیغات این رسانه‌ها آنها را از دین دور نگه می‌دارد. در حال حاضر در ایران مشغول چه کاری هستید؟ من خرداد ماه همه کلاس‌های آموزش زبان فارسی را تمام کردم. هفته‌ای یک بار هم به رادیو می‌روم و آنجا درباره اسلام و مسلمانان صحبت می‌کنم. کلاس خوشنویسی می‌روم و همین‌طور مطالعه هم می‌کنم. قصد دارم ان‌شاءالله بعد از نوروز به کلاس حفظ قرآن بروم چون سال‌هاست آرزو دارم که بتوانم حافظ قرآن شدم. در خانه هم روی ترجمه قرآن کار می‌کنم. به نظر شما یک مسلمان واقعی چطور باید باشد؟ با توجه به اینکه امروز وضعیت مسلمانان مخصوصا شیعیان خیلی پیچیده و سخت شده، مقاومت داشتن برای شیعیان آنها بسیار مهم است چون توطئه‌های دشمنان هم شدید است. ما به عنوان یک مسلمان باید دشمنان‌مان را بشناسیم و در برابرشان مقاوم باشیم. اگر خوب توجه کنیم می‌توانیم دشمنانمان را بشناسیم. مثلا آنها خیلی سعی دارند که زنان مسلمان حجاب خود را کنار بگذارند یا می‌خواهند این فکر را رایج کنند که می‌گویند که خدا نیست، شیطان نیست. اینکه مخصوصا می‌گویند شیطان نیست خیلی خطرناک است چون اگر کسی باور داشته باشد که شیطان وجود ندارد این یعنی اینکه هیچ کار بدی وجود ندارد و همه آزادند که هر کاری بخواهند بکنند ولی این طوری نیست یعنی خلقت انسان‌ها و شیطان یا همه چیزهایی که وجود دارد طبق برنامه خداست. ما باید با عقلی که خدا به ما داده است تشخیص بدهیم که راه درست کدام است وبه طرف راه غلط نرویم. بدانیم هدف از زندگی چیست. اینها برای انسان خیلی مهم است. در کنار آن، باید مسلمان این را بداند که آزادی برای انسان به معنی واقعی وجود ندارد چون انسان بنده هر چیزی ممکن است بشود، بنده پول، خودنمایی، شیطان، مقام و… اما اگر فقط بنده خدا باشد آزاد است. واقعا وقتی تازه با اسلام آشنا شدم خیلی تعجب می‌کردم وقتی که می‌دیدم که همه چیزی که در زندگی اتفاق می‌افتد در اسلام جواب دارد. از موضوعات سیاسی گرفته تا اقتصادی و این‌ها. این خیلی مهم است، مثلا ما در مسیحیت چنین چیزی نداریم. فقط دین موضوعی فردی است و به سیاست و اقتصاد و… کاری ندارند ولی در اسلام همه چیز هست و قابل مقایسه با ادیان دیگر نیست. همین هم اثبات می‌کند که اسلام واقعا دین کاملی است. بنابراین مسلمانان اول باید خوب دینشان را بشناسند، بعد دشمنانشان را بشناسند تا بتوانند در مقابلشان مقاومت کنند. کدام شهرهای زیارتی را در ایران دیدید؟ چندین بار به قم رفتم و یک بار هم به مشهد رفته‌ام. تجربه دیدن این شهرهای مقدس برایتان چطور بود؟ من شهر قم را خیلی دوست دارم مخصوصا کوه خضر را، چون کوه خضر با ظهور امام زمان‌عجل‌الله‌‌تعالی‌فرجه ارتباط دارد. برای همین وقتی آنجا می‌روم، بیشتر به امام زمان‌عجل‌الله تعالی فرجه و ظهورش فکر می‌کنم و برایش دعا می‌کنم و وجود ایشان را به خودم نزدیک‌تر حس می‌کنم. برای اولین بار هم که مشهد رفته بودم حس خوبی داشتم. آن موقع فهم من در مورد اسلام خیلی عمیق نبود، خیلی چیز زیادی نفهمیدم ولی احساس کردم که امام رضا‌علیه‌السلامچقدر مهربان است. این را حس کردم. خیلی دوست دارم مکه هم بروم. ثبت‌نام کردیم اما هنوز نوبت‌مان نشده است. چطور شد که چادر را به عنوان حجاب انتخاب کردید؟ وقتی من تازه به ایران آمده بودم حجاب داشتم ولی چادر سر نمی‌کردم. پوشیدن چادر برایم سخت بود ولی به نظر من پوشش زیبایی بود. وقتی زنان چادری را می‌دیدم فکر می‌کردم که چقدر زیبا هستند. برای همین یک بار چادر را امتحان کردم، کمی سخت بود اما بعد کم کم عادت کردم. اوایل فقط وقتی به مسجد می‌رفتم می‌پوشیدم بعد دیگر چادر سر کردن برایم عادت شد. خوب من می‌دانستم که حجاب برای زنان مسلمان خیلی مهم است و متوجه بودم که داشتن حجاب سختی‌هایی هم دارد، چون در کشور خودم آن سختی‌ها را دیده بودم. از طرف دیگر با سختی‌هایی مثل اینکه وسط تابستان و در گرما باید پوشش داشت و یا اینکه خود جمع کردن چادر کار سختی به نظرم می‌رسید ولی این سختی‌های جسمی به آزادی روحی و روانی که حجاب به زنان می‌دهد می‌ارزید. من متوجه بودم که نظر دیگران درباره حجاب مهم نیست، آن چیزی که مهم بوده و هست حرف خدا است. وقتی که فهمیدم فقط خداست که مهم است از لحاظ روحی و روانی آزاد شدم، سبک شدم. خوب من قبل از اینکه مسلمان بشوم، آرایش می‌کردم و لباس‌های تنگ می‌پوشیدم ولی الان با توجه به اینکه حجاب دارم راحت‌ترم. آن موقع انگار فقط برای خودم بودم ولی الان نه این طور نیست. وقتی خدا برایم مهم شد همه چیز فرق کرد. در واقع وقتی همه چیز برای خدا شد، ثبات پیدا کرد و هدفی پیدا شد. به همین خاطر معتقدم کسی که بنده خداست، آزادترین موجود دنیاست. بالأخره هر چیزی در این دنیا بهایی دارد، سختی‌هایی که حجاب دارد بهاییست برای اینکه ما آزادی روحی و روانی به دست آوریم. اوضاع زندگی مشترکتان چطور است؟ از زندگی مشترکمان خیلی راضی‌ام، همسرم به من می‌گوید که تو گنج من هستی، البته همسرم هم، گنج من است. از شیوه زندگی‌مان خوشم می‌آید. ما اصلا صحبت معمولی نداریم. با هم بحث می‌کنیم و درباره مسائل زیادی با هم صحبت می‌کنم. شاید اگر کسی ما را ببیند بگوید اینها چه طور زن و شوهری هستند که حرف عادیشان هم درباره موضوع اسلام و … است ولی ما موضوعات مهمی را مطرح می‌کنیم و درباره‌اش برای اینکه بهتر بفهمم صحبت می‌کنیم و پاسخ برایشان پیدا می‌کنیم. این برای من خیلی خوب است، دیگران هم می‌گویند که چقدر خوشبختید. البته به نظرم این زندگی هم بهایی است که بعد از ۷ سال انتظار به آن رسیدیم. خیلی سخت بود اما می‌دانستیم بدون دادن بها نباید انتظار داشته باشیم که چیزی به دست بیاوریم. براساس چه معیارهایی زندگی مشترکتان را آغاز کردید، معیارهای اسلامی یا براساس فرهنگ کشورتان؟ ما از همان اول سعی کردیم معیارهای اسلامی را رعایت کنیم، گاهی بحث‌مان هم می‌شود مثلا در مورد غذا که این موضوعات فرهنگی است. خوب ایرانی‌ها نسبت به ژاپنی‌ها خیلی گوشت می‌خورند و برای من سخت بود چون ما در ژاپن آنقدر گوشت مصرف نمی‌کردیم یا موقع غذا ما عادت داشتیم که تلویزیون نگاه نکنیم چون معتقدیم باید روی غذا تمرکز کرد. درباره این مسائل بحثمان شده اما همیشه سعی می‌کنیم که طرف حق باشیم حتی اگر به ضررمان باشد. کدامیک از غذاهای ایرانی را یاد گرفته‌اید و درست می‌کنید ؟ بیشتر آنها را بلدم و درست می‌کنم. غذاهایی مثل آش، سوپ، کوفته، قرمه سبزی، قیمه، کتلت و خیلی غذاهای دیگر. بعضی وقت‌ها هم غذای ژاپنی درست می‌کنم البته مواد غذایی برای آن غذاها را اینجا کمتر می‌شود پیدا کرد، آن موادی هم که هست اغلب گران است و کیفیتش هم خوب نیست. بعضی اوقات مادرم از ژاپن این مواد غذایی را برایم می‌فرستد و من هم از آنها استفاده می‌کنم. از وقتی به ایران آمده‌اید چند بار برای دیدار خانواده‌تان به ژاپن رفته‌اید؟ هنوز نرفته‌ام. دلم برای خانواده‌ام تنگ شده ولی خیلی زیاد نه، چون خانواده‌‌ همسرم خیلی مهربان هستند. نه تنها خانواده بلکه فامیل و آشناها مثل عمه و خاله‌ها، همه آنها کلا با من مهربان هستند، انگار که من از روز اول جزو خانواده آنها بوده‌ام. البته این ویژگی خوب ایرانی‌هاست که واقعا مهربان و خونگرم و دلسوز هستند. ایران را چطور کشوری می‌بینید؟ ایران کشور واقعا خوبی است اما به نظرم ایرانی‌ها قدر کشورشان را خوب نمی‌دانند. این حیف است. من ایران را خیلی دوست دارم. حتی اگر کشوری به ایران حمله کند من از اینجا نمی‌روم چون قدر این کشور را می‌دانم چون ایران تنها کشوری است که رسما شیعه است، ولایت‌فقیه دارد و… به خاطر این چیزها حتی اگر به ایران حمله بشود، من از اینجا نمی‌روم. معتقدم خدا این دنیا را برای آمدن امام زمان‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه نگه داشته است و ولایت‌فقیه هم مستقیما به امام زمان‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه مربوط است، اگر چنانچه این کشور هم برای امام زمان است من دلیلی ندارم که به خاطر امنیت خودم جای دیگری بروم. چون زندگی کردن در کشوری که ولایت‌فقیه دارد و امام زمانی است خیلی مهم‌تر از امنیت خودم است. اگر دچار مشکل و گرفتاری شوید به کدامیک از امامان توسل می‌کنید؟ من چند بار با صدا کردن امام زمان‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه در زندگیم معجزه دیده‌ام. برای همین الان هم وقتی دچار مشکل می‌شوم باز او را صدا می‌کنم. هر بار که دچار گرفتاری شدم ۵ بار با خودم گفتم یا صاحب الزمان… بعد مشکلم مثل اینکه یک معجزه شده باشد حل شده است. یادم هست که این اواخر از خدا خواستم که مرا وسیله راهنمایی دیگران قرار دهد واتفاقا این طوری هم شد چون با من تماس گرفتند و گفتند که یک خانم ژاپنی مثل شما می‌خواهد مسلمان شود، شما با او صحبت کنید و راهنمایی‌اش کنید. همسر فاطمه اتسوکو هوشینو شیعه واقعی زن شیعه زن ژاپنی بیوگرافی فاطمه اتسوکو هوشینو مهم‌ترین کاری که قصد دارید در حال حاضر انجام دهید و این دغدغه شما شده چیست؟ اول از همه فارسی‌ام را تقویت کنم. البته برای برقراری ارتباط معمولی همین قدر که بلدم کافی است ولی برای مطالعه و ترجمه بیشتر از این باید یاد بگیرم چون خیلی دوست دارم کتاب‌های اسلامی را به زبان ژاپنی ترجمه کنم در زبان ژاپنی کتاب اسلامی دو سه تا بیشتر نیست و ژاپنی‌ها اصلا درباره اسلام رفرنس ندارند. صحبت‌های ما هم کافی نیست، حتما باید کتاب و اطلاعات بیشتری به آنها داد تا خودشان فکر کنند و تصمیم بگیرند. ان‌شاءالله بعد از نوروز هم می‌خواهم قرآن را حفظ کنم. البته خیلی دوست دارم که یک سایت اسلامی هم راه بیندازم. این‌ها وظایفی است که باید انجامشان بدهم. یک خاطره بگویید؟ ماه رمضان سال گذشته من هر روز برای نماز خواند به بیت رهبری می‌رفتم. همان جا بود که یک بار از فاصله دور رهبر را دیدم. بعد از گذشت ۱۰ سال از مسلمان شدنم، این بزرگترین هدیه‌ای بود که خدا به من داد. با اینکه این دیدار کوتاه بود. به نظرم این مهم‌ترین ویژگی ایران است که وجود رهبر باعث شده حد و مرز معنوی نداشته باشد و هر کس که به دنبال حقیقت باشد از آلمانی و آمریکایی گرفته تا ژاپنی همه در این حد و مرز قرار می‌گیرند. ایشان در زمان غیبت امام زمان‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه رهبر و جانشین ایشان هستند و من یقین دارم خدا به خاطر وجود امام زمان‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه و رهبر دنیا را نگه داشته تا زمان ظهور امام. سفارش شما یه دختران و زنان ایرانی و مسلمان چیست؟ اول اینکه قدر اسلام و کشورشان را بدانند و دیگر اینکه چون من در ایران خیلی دیدم که دخترها مهریه‌های سنگینی برای خودشان قرار می‌دهند به آنها می‌گویم که مهریه معیار ارزش‌گذاری برای زن نیست پس مهریه بالا هم نمی‌تواند به معنی ارزش بالای آنها باشد. خود من موقع عقد به همسرم گفتم که می‌خواهم مهریه‌ام مثل مهریه حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها آب و نمک باشد ولی خوب ایشان اصرار کردند و من هم به نام یگانگی خدا فقط یک سکه مهریه را انتخاب کردم به شرط آنکه که همسرم سر عقد آن را به من بدهد. ایشان هم همین کار را کرد. بعدا فکر کردم که وقتی الگوی من حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها است بنابراین مثل ایشان باید زندگی‌مان را ساده شروع کنیم. با همان یک سکه مهریه‌ام ترجیح دادم دو سه تا وسیله کوچک برای خانه‌مان بخرم. دختران باید قدر خودشان را بدانند چون آنها جامعه را می‌سازند و پشتیبان مردان هستند و مهم‌ترین کاری که باید انجام دهند تربیت بچه‌هایشان است. اگر اسلام را خوب بشناسند می‌فهمند که در اسلام مقام زن بسیار بالاست و این طور نیست که دیگران می‌گویند. در این‌باره مثلا حضرت ابراهیم که می‌خواست فرزندش را قربانی کند برای او که پیامبر بود خیلی سخت بود و تازه بعدش هم به خاطر همین به حضرت ابراهیم امامت داده شد ولی ما مادران شهیدی داریم که بچه‌هایشان را به جنگ فرستادند بدون هیچ توقعی و به نظرم کار آنها برابر با مقام امامت بوده و ارزش داشته است. دختران و زنان ما به این مسائل بیشتر فکر کنند و حلال و حرام را در زندگی رعایت کنند.
 
 
نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی